تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

در کوله بار غربتم يک دل ،از روزهاي واپسين مانده است

عباس هاي تشنه لب رفتند، لب تشنه مشکي برزمين مانده است

من بودم او بود گمنامي، نامش چه بود ؟ انگار يادم نيست!

برشانه هاي سنگي ديوار، نام تو اي عاشق ترين، مانده ست

مثل نسيم صبح نخلستان، سرشار از زخم و سکوت و صبر

رفتيد، اما دردل هرچاه، يک سينه آواز حزين مانده است:

«رفتيم اگر نامهربان بوديم» - رفتند اما مهربان بودند-

«رفتيم اگر بار گران .....»، آري بارگراني برزمين مانده است !

برشانه ي خونين تان ، ياران ! يک بار ديگر بوسه خواهم زد

برشانه ي خونين تان عطر تابوت هاي ياسمين مانده ست

زانان براي ما چه مي ماند؟ يک کوله بار از خاطرات سبز

از من ولي يک چشم باراني، تنها همين، تنها همين مانده است

شاعر: عليرضا قزوه